همواره يكي از جاذبههاي گردشگري هر منطقه از دنياي بزرگ ما، پوشش خاص و پوشاك ساكنين بومي آن منطقه است. تحقيقات نشان ميدهند بسياري از گردشگران و جهانگردان پس از توجه به تاريخ و فرهنگ هر منطقۀ جغرافيايي، در پي كشف و مشاهدۀ ساكنين اصلي آن منطقه هستند؛ ساكنيني كه از گذشتههاي دور در آن سرزمين ميزيستهاند و نمادهاي بارزي از فرهنگ و تمدن و هنر آن منطقه به شمار ميروند. باري، پوشش و پوشاك سنتي و اصيل هر منطقه، نشان بارزي از ميزان فرهنگ و هنر و تاريخ حاكم بر منطقه خواهد بود؛ اينكه ساكنين چگونه بر طبيعت وحشي پيرامون خود به تعامل رسيدهاند و با چه طرفندهايي آن را به خدمت خود درآوردهاند. هر منطقۀ جغرافيايي با داشتن اقليم خاص، نيازمند تمهيدات ويژهيي در جهت كسب بالاترين درجۀ آسايش و راحتي است و از همين قاعدۀ سادۀ و با در نظر گرفتن راهحلهاي بومي، با تقريب مناسبي ميتوان عمق هوشمندي و درايت ساكنين هر منطقه را دريافت. در عين حال، با دخيل نمودن ساير فاكتورهايي كه بطور طبيعي يا اجباري بر نوع و نحوۀ پوشش ساكنين هر منطقه تحميل شدهاست، ابعاد جديدتري از مسأله روشن ميگردد و بُعد دريافتها و اكتسابات بصري و منطقي را گسترش ميدهد. در هر جامعۀ انساني هنجارهاي متعددي وجود خواهند داشت كه بر پوشش ساكنين آن مؤثر باشد؛ اعتقادات مذهبي، باورهاي كهن، اسطورههاي اجتماعي، اجبارهاي حاكميتي و انكارهاي دروني هر عنصر از جامعۀ اجتماعي و بسياري از موارد گفتني يا نگفتني ديگر، دست در دست هم ميدهند و قوانيني نانوشته يا نوشته را براي پوشش هر منطقه تدوين مينمايند. شايد اصليترين هدف «موزۀ پوشاك» كشف و درك چنين هنجارهايي باشد كه در مرور زمان و با انعطاف اعتقادات، مسير پرفراز و نشيبي را طي نمودهاند و امروز در اختيار ما قرار گرفتهاند. ذهن كنجكاو بشر همواره مترصد لحظاتي است كه بتواند با فراق بال معماهاي ذهني خود را بشكافد و از اين كشف خود راضي و خرسند باشد. لذا موزهها بطور اعم و موزۀ پوشاك بطور اخص وسيلهيي خواهند بود كه اين فرصت را در اختيار ذهن بشر قرار دهد و نظارهگر شادماني دروني وي باشد.
موزۀ پوشاك قلعۀ دزك واقع در استان چهارمحال و بختياري فرصتي مجدد براي خدمتگزاران فرهنگ و تاريخ ايران بزرگ در گروه معماري رازيگران نقش و انديشه فراهم آورد تا ديگر بار بتوانند تخصص و تجربۀ خود را در مقياس عمل محك زنند و خلوص نيت و عشق خود را به ميهن سرافرازشان به رخ بكشند و از اين عشق و صداقت خود، احساس غرور نمايند. در اين ميان، به عنوان كوچكترين عضو از خانوادۀ بزرگ گروه معماري رازيگران نقش و انديشه، قدردان زحمات يكايك همكاران و سرورانم در اين گروه خواهم بود و اين افتخارات را با همۀ آنها تقسيم خواهم نمود. قبل از همه، شاكر بزرگمعمار هستي بخشايندۀ بخشايشگر خواهيم بود كه باز هم اين كمترين بندگان خود را لايق بزرگترين خدمات قرار داد. باشد كه در آينده نيز استوارتر در مسير اعتلاي ايران بزرگ و پرافتخارمان قدم برداريم و در اين وادي، هموارۀ هميشه، خود را شاگرداني در حال آموزش و اصلاح بدانيم كه «وَ مَن يَتَوكّل عليَ الله فَهُوَ حَسبه»